آ دما سه دسته هستند:۱.ا ونایی که میان  و میرن بدون اینکه بفهمن واسه چی اومدن و واسه چی میرن!(همون مثل معروف گوساله میان گاو میرن)
۲. اونایی که میدونن واسه یه کاری یه چیزی اومدن اما  به هزار و یک دلیل   نمی تونن بفهمن اون چیه
۳. اینا آدمایی هستن که می دونن واسه یه هدف و دلیلی اومدن و به هر قیمتی حتی نا بودی خودشو ن باید اون معنای زندگی رو بفهمن و بعد برن

تا الان سعی کردم از دسته سوم باشم  اما گاهی او قات کم میارم. خیلی سخته که میون این همه پلشتی و نیر  نگ و آ دمایی که اصلا نمی فهمن تو چی میگی دنبال خودت و معنای خودت بگردی.انگار خدا دمت رو گرفته و یهو تلپی اندا ختت میون این دنیا و آدماش وتو گیج و سر در گم تنها و غریب تا مرز تمام نا شنا خته ها مسا فری.
 اینجوریه که ادم گا هی کم میاره و اونوقته که دلم با تمام وجود یکی رو می خواد یکی که مثل هیچکس نیست و همسفر این سفر پر رمز و راز و به وسعت جاده ای بی انتها.
او را می خواهم و نمی یابمش.

بزر گترین دغد غه زندگی من اینه که بتونم مسئولیت انسان بودنم رو به گردن بگیرم.اگه خدا منو موش یا گربه یا هر حیوون دیگه ای نیا فریده حتما یه حکمتی داشته پس من لایق انسان بودن بودم.و این به من اعتماد به نفس غریبی میده و در عین حال منو میترسونه. ترس از اینکه نتونم از عهده این وظیفه بر بیام.نمی دونم رسالتم چیه اما معتقدم خدا هر انسانی رو برای به انجام رسو ندن  یه رسالتی به دنیا فرستاده در غیر این صورت هدف قابل قبولی واسه آ فرینش این مو جود  دو پا نمی تونیم پیدا کنیم!

من رفتم.........


و...............


                         می آیم.