وهم
من هنوز مسافر گذشته ام
من برای فرار ثانیه ها هنوز فرصت دارم
من کشتی اشکها یم را
در طو فان بی کسی ام گم کرده ام
من روح عاصی و پر شورم را
میهمان غمکده ی یاسها کرده ام
شاید اگر آ فتابی تر میدیدم
شاید اگر حباب اندوهم را باد ندزدیده بود
به وسعت بی انتهای آسمان سو گند می خوردم
..که غرورم هنوز هم آبی ست
آه اگر آسمان کمی وفا داشت
اگر مهربانی کمی بیشتر تقلا می کرد
و اگر...
دل من بیشتر دوست می داشت .